✿ مراقب باش که زیاده عریان حرف نزنی!
این همه که داری از «آزادسازی
ظرفیتهای مردم» حرف میزنی، میدانی که داری کُد میدهی به جماعتی که گوششان را تیز
کردهاند برای شنیدن حرفها و کشف لایههای ناشناختهات؟!
آنها دارند در اتاقهای به اصطلاح فکرشان ، کلمه به کلمهی حرفهایت را تجزیه میکنند به عناصر عینی و از همین الان برآورد چهار سال آینده را روی کاغذ میآورند تا به مصافت بیایند؛ به مصاف تو که نه ، به مصاف «مردم»!
آنها در همان کلام نخست، به خوبی دریافتند که اوضاع از چه قرار خواهد بود و مرادت از «آزادسازی ظرفیتهای مردم» چیست. فهمیدند که در پشت این تعابیر جدید و نامانوس، چه حکمتهایی نهان است؛ لازم به تفصیل نبود و آنها به روشنی دریافتند که قرار است سدهایی شکسته شود و جمعیتی آزاد.
وقتی تاکید میکنی قرار است «مردم» را وارد گود کنی، آنها حساب کار دستشان میآید و درمییابند که به آنها اعلان جنگ کردهای. تو گفتی «آزادسازی ظرفیتهای مردم» و آنها به درستی نوشتند «مردمیسازیِ همه چیز»! و این پیام خوبی نبود برایشان. اگر بنا باشد در اقتصاد، فرهنگ، صنعت، سیاست و… رو بدهی به مردم و آنها را به رسمیت بشناسی، پس تکلیف اقلیتِ گردنکلفتِ تمامیتخواهِ انحصارطلب چه میشود؟
آنها سالهاست که لنگر انداختهاند در جای جای مملکت و شاهرگهای حیات ملت را در قرق گرفتهاند، حالا مگر میشود به همین راحتی بیایی و از رسمیت بیندازیشان و مقدرات را بدهی دست مردم؟!
باور کن از همین امروز شروع کردهاند به ترساندن ملت از اینکه «مبادا او بر سر کار بیاید؛ که بدبخت میشوید»! خبرها را که خواندهای؟! تعارف که ندارند؛ باور قلبیشان را افشاء میکنند.
سیرهی مستمر این جماعت همین بوده از قدیمالایام. همواره خواستهاند تا در بر پاشنهی ایشان بچرخد و اگر غیر از این باشد، در و دروازه و پاشنه را با هم آتش میزنند. کما اینکه پیش از این همچنین کردهاند. انتقام از ملت را برای خود «عبادت» میدانند. دارو و درمان و خورد و خوراک ملت را گرو میگیرند تا ملت بگوید «ما از طلا بودن پشیمان گشتهایم…»
شاید بگویند، همه که دارند از «مردم» میگویند و حتی رقبایت عریانتر از تو از مظالمی که بر مردم رفته حرف میزنند، پس چرا با آنها چنین نمیکنند؛ این را باید از «آنها» بپرسید تا بگویند که چه رازی در انتخاب تو وجود دارد. قطعاً خواهند گفت که هر شعاری با رنگ و بوی «مردم» نمیتواند تحریکشان کند برای انتقام.
اگر تو هم به مردم میگفتی رقم یارانه را فلان هزار تومان میکنم یا بهمان کیلومتر برایتان بزرگراه میسازم یا حتی اگر بهشان وعده میدادی که قرار است برای هر کدامشان یک کامیون طلا بدهی، «آنها» مشکلی با تو نمیداشتند و حتماً قربان صدقهات هم میرفتند و تیتر یکات میکردند هر روز. مسئله اینجاست که تو داری از شکستن یک «سد» حرف میزنی و این برای اهل تامل، معنای کاملی دارد.
بنابراین، از همین امروز محکمکاری میکنند تا اساساً برای خود مسئله درست نکنند که بعد بنشینند به حل آن. طراح مسئله، صورت مسئله و مخاطب مسئله را همزمان به توپخانه میبندند تا پیشگیری کنند از عواقبی که در انتظارشان است.
پس مراقب باش که زیاده عریان حرف نزنی!
روح الله رشیدی *•.¸¸.•*´`*•.¸